دلتنگم مولاي من
شبهاي دراز بي عبادت چه كنم؟ طبعم به گناه كرده عادت چه كنم ؟ گویند کریم است و گنه می بخشد… گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم ؟
یک شنبه 20 / 11 / 1398برچسب:, :: 5:35 بعد از ظهر :: نويسنده : قلب سليم
سلام به خاطر دلتنگي هايم اولين مطلبمو به خود مولايم تقديم مي كنم
اي رفته كمكم از دل و جان، ناگهان بيا
مثل خدا به ياد ستمديدگان بيا
قصد من از حيات، تماشاي چشم توست
اي جان فداي چشم تو؛ با قصد جان بيا
چشم حسود كور، سخن با كسي مگو
از من نشان بپرس ولي بينشان بيا
ايمان خلق و صبر مرا امتحان مكن
بي آنكه دلبري كني از اين و آن بيا
قلب مرا هنوز به يغما نبردهاي
اي راهزن دوباره به اين كاروان بيا
نظرات شما عزیزان:
خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود / ز دام خال سیاهش کسی رها نشود
خدا کند که نیفتد کسی ز چشم نگار / به نزد یار چو ما پست و بی بها نشود به ما هم سر بزنید سلام.وبتون محشره.حرف نداره.تو این وبم لینکتون کردم.خواستید بلینکید.تو اولی موقعیت آدرس وبامو براتون میزارم درپناه خدا موفق باشید... یازهـــــــــــــرا*س*
و خدا خواست که یک عمر نبیند یعقوب شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد؟؟اللهم عجل لولیک الفرج. اللهم صل علی محمدو آل محمد. سلام سلیم جان خوشحال میشم به منم سر بزنی و نظر بدی.
یا مهدی ادرکنی
سلام فقط همینو بگمو بس آقا شیعه ی مولا امیرالمومنین دمت گرم
من که خوشم اومد. اینم آدرس وبلاگم:hassani2013.lxv.ir پاسخ:خوش حالم خوشتون اومد ممنونم كه نظر داديد
درباره وبلاگ ![]() بی صبرانه منتظرت میمانم میمانم نه اینجا که حالا ایستاده ام نه قدم به قدم نفس به نفس به تو نزدیک تر میشوم تو نزدیکی من دور و بعید ای آشنای غریب مگر آن هنگام که رفتی به غربتمان نگاه نکردی؟ به اینکه بی تو بغض ها میشکند و اشک کاسه کاسه میشود به وسعت کاسه سرمان و خون خوراک هر روزمان میشود ..... من اما میروم نه با این دو پا با چشمانم تا اینکه ببینمت با همین دلم تویی که به وسعت تاریخی عزیز دل...!!! آخرین مطالب پيوندها نويسندگان |
||
![]() |